کسی قدم های مرا صدا می زند ...

اینها بهانه های کوچک زندگی اند

کسی قدم های مرا صدا می زند ...

اینها بهانه های کوچک زندگی اند

می خوام تک تک روز های عمرم را خط خطی کنم !.. نمی خوام هیچ کدومشون را بگذرونم..می خوام فکر کنم حتی در باره ی فکر کردن!. .میخوام از ته دل فریاد رهایی بزنم.. می خوام ازاد باشم .. می خوام مثل بقیه زندگی  کنم ..میخوام خودم را پیدا کنم! اول خودم را بعد اون را.. میخوام دوباره مثل روز اول روز شماری کنم!..۱و۲و۳و... و میخوام بگم  هیچ چیز و هیچ و هیچ ...و دیگر هیچ !!! ...

پ ن : خدایا با تک تک سلول های به استقبال مرگ می روم خدایا می خوام اسمون را با دست های خودم لمس کنم ...و آن لحظه هم فراموشت نمی کنم..